مباحث قرآنی

فراموشی خودم

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد چند وقتی فرصت پیدا شد تا دغدغه هامو با رفقای خودم در میون بذارم. تمام همتم اینه که قرآن رو توی وجودمون زنده کنیم و تمام برنامه ریزیهامونو براساس قرآن و سنت بچینیم.

رفقا! باید تجدید نظری توی روابطمون بکنیم. اولین رابطه، رابطه خودم با خودمه. که اگه اینجا لنگ بزنیم توی بقیه مراحل هم لنگ میزنیم.

آیه 19 سوره حشر این مطلب رو میرسونه " ولاتکونوا کالذین نسواالله فأنساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون" یعنی مثل کسانی نباشید که خدارو فراموش کردن و هیچ حسابی توی زندگی براش باز نکردن ،چرا که بعد این اتفاق خداهم توی کاسه شون میذاره و اونارو دچار خود فراموشی میکنه. خیلی مطلب عمیقه. جوری دچار سرگردونی میشه که اولین ارتباط که همون خود آگاهی ست ازش گرفته میشه و تا آخر عمر گیج میزنه و هدفی ندارهو بعد هفتاد سال دویدن و به لفظ خودشون" سگ دو زدن" رو بیهوده می بینن و به عالم و آدم فحش میدن و همه چیز رو به حساب جامعه میذارن که ای بابا! این نظام هم برای ما کاری نکرد... من نمیدونم ما ازین نظام و انقلاب چه انتظاری داریم؟ مگه کسی برای ما عیاشی رو و یا آزادی که ما اسمشو میذاریم آزادی ،تضمین کرده بود؟ اصلا هدف از انقلابهای حق مگه این نیست که از نظارت طواغیت و غیرحق ها خارج بشیم و تحت پرچم حق باشیم؟پس چرا ارزش های ما عوض شده؟ البته طراحی دشمن همینه که انقلابهارو از درون پوک کنه و فقط فکر مردم رو از اهداف عالی به تورم و تحریم سرگرم کنه تا به هدف شوم خودش که همون استعمار و استثماره برسه.

اگه توی مراودات و ارتباطات ما بویی از خدا نباشه زندگی ما بهتر ازاین نمیشه و سرگردونی ما بیشتر و بیشتر خواهد شد.

باید برنامه های زندگیمونو دوباره بچینیم البته با این دید که خدایی داریم و هدفی و کارهای زیادی برای انجام دادن .نه سگ دو زدن و احساس بن بست و بی هدفی. که مؤمن هیچ وقت توی بن بست نمیمونه.

یاحق

از سری مباحث قرآنی

به نام نازل کننده آرامش

به نام کسی که خالق من و خالق همه ی خلقته. خدای حکیم و مدیر و مدبر.خدایی که میدونه چی باید کجا باشه؟ خدایی که هیچکس نمیتونه جاش رو پر کنه و هیچ شریک و وزیر و مشاوری نداره. خدایی که انسان رو جور دیگه ای خلق کرد و خلقتش رو بهترین کرد .

امروز داشتم آیات سوره فتح رو میخوندم و مرور میکردم و خودمو مقابل آیات قرار میدادم و خطابهای قرآن رو به خودم میگرفتم.چه خطابهایی!!!  وقتی به آیه چهارم رسیدم خیلی بادلم بازی کرد و رمز و راز بعضی شخصیتها و موفقیتهاشونو داشتم کشف میکردم. " هو االذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم " آره، آرامش و اطمینان وثبات قدم رمز موفقیت خیلی ها بوده. اونا (امام و شهدا) بدجوری به هدفشون و به صاحب کارشون اطمینان داشتن و حاضر بودن همه کار برای همچین صاحبی انجام بدن. حالا جایگاه این سکینه و آرامش کجاست؟

جایگاهش توی دلهای مؤمنینه و مؤمن کسیه که به هدفی مطمئن شده باشه.پس شرط این آرامش ،ایمانه. و ما داریم می بینیم توی فرهنگ غرب و زندگی اروپایی و کلا هر چیزی که بشر به ارمغان آورده و به خودش تکیه کرده،این آرامش به چشم نمیخوره.

ادامه آیه میاد مؤمنین رو بازم مطمئن میکنه . "ولله جنود السماوات و الارض و کان الله علیما حکیما" یعنی همه چیز و همه اسباب و وسائل توی دایره قدرت و تسلط خداست. وتا نخواد حتی چیزی اتفاق نمیفته و برگی از درخت نمیفته مگر اینکه اون خبر داشته باشه ( ما تسقط من ورقة الا یعلمها...) . و ادامه میده که همین خدا هم عالمه و هم حکیم . یعنی اطمینانتون بیشتر بشه که اشتباه از شخص حکیم و علیم و بی نقص به دوره و بعید.

و توی آیه 10 همین سوره میفرماید که " یدالله فوق ایدیهم " .یعنی دست روی دست زیاده ولی دست خدا بالا دست همه ست.

خب ، بادیدن این همه نکته و آیه چرا ما اطمینان و ایمانمون بیشتر نمیشه؟ چرا اینقدر جوش روزی مونو میزنیم و با چنگ و دندون روزی میخوایم؟البته از حرفم بد برداشت نکنید.این مجوز تنبلی نیست ولی مارو از جوش زدن الکی رها میکنه و وقتی برای انجام وظایفمون باز میکنه. رفقا ! ماها توحیدمون بدون تعارف مشکل داره و همه چیز رو از دست کسی دیگه میبینیم و اصلا خدارو به عنوان  مربی و پرورش دهنده خودمون  به رسمیت نمیشناسیم.

خدایا کسی تورو اونطور که باید نشناخت غیر اولیا و انبیا و معصومین. قلب مارو جایگاه خودت قرار بده و از شر شیطون و دار و دسته ش نجاتمون بده.

اندر احوالات دنیا...

ولقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر ورزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا...

نمیدونم این آدم از جون خدا چی میخواد و چه مرگشه؟خدایی که آدم رو نسبت به سایر موجودات گرامی داشته و  احترام عزت فوق العاده ای  سرش گذاشته و همه چیز رو چه توی خشکی و چه دریا مسخر و مورد اراده ی انسان قرار داده تا انسان هر کاری دلش خواست (البته تاجایی که خدا اجازه داده)انجام بده.حالا همین آدم دو قورت و نیمش هم باقیه.!!! تازه رزق و روزی تعیین شده ای هم براش قرارداده تا حداقل جوش اینو نزنه و بره دنبال هدف اصلی خلقتش ولی نمیدونم این حرص و جوش ما برای چیه؟و خدا همین انسان ناسپاس  رو بر بسیاری از موجودات برتری داده و اونم چه برتری دادنی... آخه خلقت آدم خیلی عجیب غریبه.دوبعد داره. یکی جسم و یکی روح. اگه آدم  بره مثل بقیه حیوونا فقط سراغ خورد و خوراک وچریدن بااونا فرقی نداره بلکه ازاونا بدتر و گمراه تره(اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا) ولی اگه همین آدم بره سراغ اون  خلقت عجیبش که همون حاکمیت عقل و ترجیح

روح برجسمه به جایی خواهد رسید که نزدیک خدا بشه و فخر ملائکه.

این انسان کسی میشه که به مقام محمود و ستوده شده خدا برسه.البته راه داره برای رسیدن به اون مقام.آخه من چی بگم از جلسه خصوصی بین خالق و مخلوق و عبد و معبود.چی بگم از عشق بازی اینا که وقتی همه توی رؤیاها سیر میکنن اینا دارن عشق بازی میکنن و گل میگن و گل میشنفن.(ومن اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا)

من نمیدونم تو با خدا چند چندی؟ولی میدونم من یکی خیلی عقبم.خدا همه جوره پای ما واستاده ولی ما دودستی خودمونو توی آغوش ابلیس خبیث میندازیم و بهش باج میدیم که مبادا مارو کنار بزنه...

آی رفیق شب قدر نزدیکه.خدا گفته به بنده هام خبر بدین که من خیلی آمرزنده و مهربونم.(انی انا الغفور الرحیم) و همین خدا برای کسایی که از هدایتها چشم پوشیدن و به جنگش رفتن عذابی دردناک رو در نظر گرفته...

وقتشه یه تصمیم جدی بگیریم که خوlمونو به کی قراره بفروشیم؟خدا یا شیطون؟

یاحق



آقا ما همه جوره هستیم...

خیلی وقت بود میخواستم دغدغه هامو به رفقای خودم انتقال بدم ولی از بد حادثه مجالی نبود.خداروشکر بعد مدتی زمینه فراهم شد تا حرف بزنم... 

منتظرم باشین 

یاحق